شعرخوانی شاعران برای شهدای کرمان
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۰۶۵۶۹
نشست ادبی «گوشوارههای قلبی» بهیاد شهید ریحانه سلطانینژاد، شهید خردسال حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان با حضور جمعی از اهالی ادب ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه بهمیزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
سیدمسعود علویتبار، شاعر در ابتدای این نشست طی سخنانی بیان کرد: شهادت مظلومانه دختر گوشواره قلبی، از یک سو نماد معصومیت و مظلومیت شهدای حادثه تروریستی زائران حاج قاسم سلیمانی است و از سویی دیگر، نماد یکدلی و یکزبانی ملتی است که فریاد فغان از کودککشی صهیونیستها را تا نابودی کامل این رژیم جعلی در گوش جهانیان بانک میزند، برنامههایی غیرانسانی که در جهت بر هم زدن وحدت ملت ایران و امت اسلام بهسرپرستی قدرتهای شیطانی آمریکا و انگلستان و اسرائیل تدارک دیده میشوند، اما در عمل شاهد وحدت مضاعف و عزم راسختر و هرچه بیشتر امت جهانی پیغمبر اسلام (ص) خواهند بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علویتبار در بخش دیگری از سخنان خود گفت: هویت معنوی و ماهیت الهی مردم ایران در اتحاد ملی و وحدت اسلامی خود بارها و بارها در بازههای مختلف زمانی با تمام جلوههای خود به رخ ائتلاف شیطانی استکباران جهانی کشیده شده است. شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی بعینه به جهانیان نشان داد که فرهنگ شهادت ضامن پویایی و حافظ وحدت و بقای امت اسلام در طول تاریخ بوده است.
چه بسیاری از خباثتهای شیطانی دشمنان که برای نابودی این امت ترسیم شد، اما در حقیقت به نتیجهای دقیقاً عکس آنچه گفته میشد، منتهی گشت.
در این نشست که با بداههنویسی مسعود ربانی همراه بود، شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، امیر عاملی، محمدعلی یوسفی، سیدمهدی بنیهاشمی، علیرضا حکمتی، مسعود ربانی، محمدمهدی عبداللهی، محمد فاطمیمنش، نغمه مستشارنظامی، فاطمه نانیزاد، شهلا کلبعلی، مریم فروزانکیا، ساعده موافق، زهرا آراستهنیا، صبا فیروزی، سارا رمضانی، صبا فیروزی، زهرا میریان کرمی، و لیلی حضرتی حضور داشتند.
برخی از اشعار ارائهشده در این نشست را با هم مرور میکنیم.
نغمه مستشارنظامی
تا صدا میزدی تو "باباجان! "
دل بابابزرگ پر میزد
هر زمان میرسید از مسجد
به تو با اشتیاق سر میزد
قصه میگفت از عموقاسم
از نماز و گرفتن گل سرخ
قصه میگفت از شبی غمگین
از شب تلخ رفتن گل سرخ
روز مادر کنار موکبتان
عطر چای و گلاب و حلوا بود
مادرت پاک کرد اشکش را
کاش عموقاسمت هم اینجا بود
وقت روضه، عمو عمو گفتی
موکب انگار کربلا شده بود
باز انگار طفل شیرینی
از عموی خودش جدا شده بود
خبر آمد که باز حرملهها
حمله کردند و ماه را کشتند
شمرهای زمانه از وحشت
مردم بیگناه را کشتند
من به قربان تکههای تنت
جان شیرین و پاره قلبی
میهمان رقیهای امشب
با همین گوشواره قلبی
در لباس قشنگ صورتیات
مثل گلهای ارغوان شدهای
آه ریحانه جان، عزیز دلم
زود مهمان آسمان شدهای
سید مسعود علویتبار
ما را ز غمی دگر چه ترس است و چه بیم
قلب است که در سینه ما گشته دو نیم
داغ است و دو صد داغ، ولی از داغتای دختر گوشواره قلبی چه کنیم
فاطمه نانیزاد
لالهها، آلالهها هر گوشه پرپر ریخته
هر طرف رو میکنی سرو و صنوبر ریخته
دشت را دیشب شقایق آب و جارو کرده بود
آمدم امروز دیدم باز گل پر ریخته
آسمان ابرست، بارانست، طوفانست، آه...
مشتهایش وا شده، بر خاک اختر ریخته
روز مادر، دختری با گوشواره قلبیاش
غنچههای سرخ در آغوش مادر ریخته
باز گلزار از پر و بال کبوترها پر است
آن طرف پر ریخته، این سو کبوتر ریخته
این زمستان پر از سوز و گداز و درد و داغ
بر مزار سرخ «او» یاس معطر ریخته
اشکها، این اشکها از من امانم را گرفت
اشک پای روضهها آری، مکرر ریخته
سیدمهدی بنیهاشمی
دی ماه دوباره مثل عاشورا شد
یک کربوبلای دیگری برپا شد
این کیست؟ رقیه است یا ریحانه؟
ای عمه بیا که گمشده پیدا شد
صبا فیروزی
ریحانه نام گلهاست
گلهای ارغوانی
نام کبوترانی
زیبا و آسمانی
ریحانه نام خورشید
ریحانه یک کتابست
یک غنچه در دل دی
معنی آفتابست
ریحانه اهل غزه
یا اهل شهر کرمان
پاک و زلال و جاریست.
چون آیههای قرآن
حالا کنار سردار
پیش رقیهجانست
مثل فرشتهها او
جایش در آسمان است
سارا رمضانی
افتاده به جانِ کودکان شمرِ زمان
شادند، ولی آل زیاد و مَروانای صاحبِ گوشوارههای قلبی!
یادآور کربلا شدی در کرمان
شهلا کلبعلی
زندگی هم انتظار مرگ رؤیا را نداشت
انتظار کوچ طفلی ماه سیما را نداشت
صورتش نازکتر از گل بود آن ریحانه جان
طاقت یک بوسه محکم ز بابا را نداشت
لیک دشمن ترکش سربی داغ آورده بود
قدرت درک حقیقت در تماشا را نداشت
دستهای نرم ریحانه برای بوسه بود
تاب ترکشهای آن مزدور رسوا را نداشت
موج موهای لطیفش در حباب خندهها
طاقت چنگال دیو فتنهافزا را نداشت
مادرش تور سفیدی بهر دختر بافته
ذهن او درگیری آشوب و بلوا را نداشت
شانه بر گیسوی نرمش میزد او آرامتر
مادری که تاب اخم دخت زیبا را نداشت
فکر فردای سیاه خویش دشمن کرده بود
ورنه رفتن سوی قاسم این تقلا را نداشت
کبری قالینینژاد
همراه بادبادک پرواز کرده دختر
رنگین شده گلویش از کینه ستمگر
با کودکان غزه همبازیاند آنجا
غرق سرور و شادی نزدیک حوض کوثر
آمد بهسوی گلها تا عطر عشق گیرد
برقی زد و درخشید در آسمان چو گوهر
مانند یک فرشته پروانهوار رقصید
همراه باد پرزد، چون شعلههای اخگر
روپوش صورتیاش شد یادگاری از او
گوشوارههای قلبی ماند و نماند پیکر
ت شرت سبزرنگش جا ماند در خیابان
جسم عروسکش هم خونین شده است و بیسر
دردانه پدر رفت داغش به دل نشست و
بابا گرفته بیاو زانوی غصه در بر
خوابید دختری در آغوش گرم مادر
رفتند سوی جنت تا صبح روز محشر
لالا لالا لالایی ریحانهام لالایی
راحت بخواب جانم آرام جان مادر
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شهدای کرمان شعرخوانی شاعران فارسی زبان گوشواره قلبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۰۶۵۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب
نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب برگزار شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران و اهالی اندیشه کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب با مطلع «عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» با مدیریت علی رضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شب گذشته، 7 اردیبهشتماه، برگزار شد.
سید مسعود علویتبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی، گفت: شعر و ادب پارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و زبان کشورهای حوزه ایران فرهنگی به مثابه یک مؤلفه تأثیرگذار، نمایانگر بخش عظیمی از هویت ما ایرانیان و فرهنگ و تمدن ایرانیاسلامی ماست که در تمام جنبه های این فرهنگ و تمدن عظیم نقشی مؤثر و پررنگ دارد.
این شاعر به کارکرد اجتماعی و سیاسی شعر در جامعه ایران اشاره و اضافه کرد: همراهی و همنشینی شعر و ادب پارسی با جنبههای مختلف فرهنگ ایرانیان به گونهای است که وقتی عملیات پیچیده و بیسابقهای مانند عملیات نظامی «وعده صادق» بر ضد ائتلاف جهانی استکبار به رهبری امریکا و رژیم کودک کش صهیونیستی در شرف وقوع است، فضای جلسات تصمیمگیری نظامی ایرانیان معطر به بیت «تو راست معجزه در کف زساحران مهراس/ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» از نفسهای مبارک فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران میشود.
به گفته وی؛ این آمیختگی و امتزاج نشان دهنده جایگاه ممتاز فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در تمامی ابعاد هویتی خویش است.
در ادامه حجتالسلام و المسلمین سید سلمان عابدی، شاعر پارسیزبان و مترجم از علیپور هندوستان گفت: مردم جنوب هند، بالاخص مردم علی پور حضرت آیت الله العظمی خامنهای را نه تنها بسیار دوست می دارند؛ بلکه به ایشان به خاطر زندگی با روحیه، تلاش خستگیناپذیرشان برای عزت اسلام و مسلمین و اعتلای فرهنگ انقلاب بسیار عشق میورزند.
استقبال هنرمندان از غزل رهبر معظم انقلابوی تصربح کرد: هیچ مجلس مذهبی مانند مجالس عزای امام حسین(ع) و هیچ خطبه نماز جمعهای در علیپور نیست که در آن نام مبارک حضرت آیتالله خامنهای برده نشود.
در این برنامه که با بداههنویسی مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه بود شاعرانی مانند علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا اسماعیلی، سید عبدالله حسینی، کمیل کاشانی، احمد رفیعی وردنجانی، محمد علی یوسفی، ابراهیم میر، محمود یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، فاطمه عارفنژاد، سیده کبری حسینی بلخی، اماللبنین بهرامی، زهره یوسفی، فاطمه ناظری، و صبا فیروزی حضور داشتند. برخی از اشعار ارائه شده در برنامه را میتوانید در ادامه بخوانید:
علیرضا قزوه
گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز
چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز
عصای معجزهات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بیخدا مگریز
چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز
به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز
چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز
بیا و جوشن بیپشت بر تن خود پوش
ز خدعه های خوارج چو مرتضی مگریز
منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز
نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز
چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز
عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز
نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز
***
نغمه مستشار نظامی
در امتحان محبت، از ابتلا مگریز
غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز
درین طریقت از آیین اولیا مگریز
"دلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز!
چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!"
مترس از شب طوفان و از خزان مهراس
علیست یار تو از بدر و نهروان مهراس
ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس
"تو راست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!"
عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-
که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار
عنایتی کن و غم از دل جهان بردار
"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!
حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!"
شکوه طائر عرشی تو بالبسته مشو
مسافر سفر قاف باش و خسته مشو
ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو
"ز سستعهدی ایام، دلشکسته مشو!
نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!"
نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه
سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه
مباد ثانیه ای بر دلت رسد اندوه
"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!"
شب است و "وعده ی صادق" عجب شب قدری
که وعده داده شد از جانب گرانقدری
تو در میان خبرهای خوب، در صدری
"تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!"
به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر
به نام آل نبی عشق می شود تکثیر
ولایت علوی گشته است عالمگیر
"به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!
به زهرخند معاند، به انزوا مگریز"
مصاف آتش و عشق است، همنوردی کن
"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کن
به راه خون شهیدان "شهاب"گردی کن*
"چو ره به قبلهی امن است، پایمردی کن!
خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز!"
دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین
امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین
چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین
"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز!"
دلا تو آینهای جلوهگاه رحمان باش
به بزم زندهدلان، روح باش و ریحان باش
چراغدار ره کاروان ایمان باش
"امین خلق و امانتگزار یزدان باش!
به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!"
***
فاطمه عارفنژاد
از ابتلا صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟
کجا سپاه «بلیگفته» از بلا بگریزند؟
به حرف بیخردان کی رها کنند هدف را؟
به اخم بیشرفان کی به انزوا بگریزند؟
عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو
که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند
قسم به جاه سلیمانیات که لشکر موران
به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند
به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند
اگرچه قوم ستمگر به کوهها بگریزند
بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس
سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند
که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر
زمان نمیدهد آهنگ جنگ تا بگریزند
میآید از همهسو بانگ سرخ «أین تفرّون؟»
چطور میشود از انتقام ما بگریزند؟
***
سید مسعود علویتبار
با یاد غم روی تو از غم نگریزیم
از معرکه محنت عالم نگریزیم
ما سوختگان دل به ره داغ تو دادیم
در راه تو از عالم و آدم نگریزیم
با داغ تو عهدی است که تا لحظه ی بهبود
از سوزش بیوقفه مرهم نگریزیم
گفتند دگر طاقت ما از همه طاق است
در قید وفاییم ز همدم نگریزیم
غمخانه دل دم به دم از عشق تو خون است
تا حشر دمادم ز تو یکدم نگریزیم
دانیم که هر تفرقه کار دگران است
در نقطه وحدت دگر از هم نگریزبم
از شش جهت ار بر سر ما تیغ ببارد
در صحنه بمانیم و چو رستم نگریزیم
***
سید سلمان عابدی(علی پور، جنوب هند)
دل تاب ندارد به خدا قصد ریا نیست
ای خامنهای جز تو کسی رهبر ما نیست
تو مرجع تقلید و نماینده دینی
ای رهبر احرار کسی مثل شما نیست
امروز فقط خامنه ای عزت ما هست
کز هیبت او لرزه براندام جهانی ست
***
کمیل کاشانی
تو اهل صحبت عشقی از آشنا مگریز
بسان آینه از صیقل و جلا مگریز
طبیب، نسخه صبر و امید پیچیده است
شفای توست همین دارو از دوا مگریز
بگیر در کف خود ذوالفقار غیرت و عزم
ز زخم تیغ حوادث چو مرتضی مگریز
اگر بلی به «الست بربکم» گفتی
بلا برای ولا هست از بلا مگریز
بقا اگر طلبی در فناء فی الله است
صفای باطن اگر خواهی از وفا مگریز
هزار بار اگر رفتهای دوباره بیا
از آستان کریمانه خدا مگریز
بر آستانه تسلیم سر فرود آور
قدر نوشته شده بر تو از قضا مگریز
مسیر پر خطر و ساحل است ناپیدا
خداست چونکه در این ورطه ناخدا مگریز
***
محمد مهدی عبداللهی
همیشه اهل ولا باش، از بلا مگریز
بنوش جام بلا را از ابتلا مگریز
شهید باش و شهیدانه در دل میدان
به روز واقعه سرخ از قضا مگریز
عصاى معجزه بردار و در میانه ى نیل
بپیچ در دل طوفان از اژدها مگریز
چقدر علقمه امروز در مقابل توست؟!
علم به دوش بگیر و به انزوا مگریز
صدای العطش کودکان غزه کنون
به گوش میرسد ای دوست، از صدا مگریز
به هوش باش امان نامه را امان ندهی
میان معرکه از بیم فتنه ها مگریز
بخوان که لشکر شیطان سقوط خواهد کرد
مبند دل به شیاطین به ناکجا مگریز
قسم به وعده ی صادق که قدس آزاد است
بیا و یکدم در اثبات مدعا مگریز
نماز در وسط صحن قدس شیرین است
در اقتداى شهیدان بزن صلا مگریز
ظفر از آنِ خداوند حىّ سبحان است
ز کدخدا مهراس از خدا خدا مگریز
چه خوب گفت امینِ قُلوبِ مَنْ والاه
"به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز"
یقین که خَیرُالعمل با ولایت عشق است
از آستانه اولاد مرتضى مگریز
فرار کن به سوی کشتی نجات حسین
به روز حادثه از سمت کربلا مگریز
به پرچمى که بر آن حک شده ست نصرُالله
سوار مى رسد از راه، بى هوا مگریز
***
جواد اسلامی
بگو مرا است خدا و از این و آن مهراس
اگر جهان به تو پیچید، از جهان مهراس
اراده کن"مَعِیَ رَبیَّ سَیَهدین" را
بزن به بادیه و لاتخف بخوان،مهراس
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تُراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس"
ز سست عهدی اصحاب زور و زر مشکن
که سامری است فراوان در این میان، مهراس
اسیر رخوت قوم "بنیبهانه" مشو
قدم به راه گذار و از امتحان مهراس
رجز بخوان و به حکم علی قدم بردار
به بدر و خیبر و صفین و نهروان مهراس
جهان به نام تو سوگند میخورد، برخیز
چنانکه رستم و آرش، بکش کمان، مهراس
***
ابراهیم میر
ای هرم عطش بر دل دریای سراب
قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب
دریا به تلاطم و جهانی در خواب
موسی تو عصای خود بیانداز به آب
***
عمادالدین ربانی
حماسهساز شو و سوی انزوا مگریز
تو پهلوان نبردی بزن صلا مگریز
خداست پشت و پناه تو از کسی مهراس
چه پشتگرمی خوبی است از خدا مگریز
برو به جای زره جوشن کبیر بیار
بخوان به اسم خدا را و از دعا مگریز
نترس باش اگر مقتداست شیر خدا
میان معرکه از ترس گرگها مگریز
میار گردن کج در مصاف با کجرو
بایست پای حقیقت به ناکجا مگریز
چقدر حال فلسطین شبیه کرب و بلاست
حسین (ع) یکه و تنهاست از بلا مگریز
***
احمد رفیعی وردنجانی
لبخندهای دلنشینش آسمانی است
در هر نگاهش آسمانی مهربانی است
پیداست راه عشق از هر رهنمودش
هر واژه گفتار نابش یک نشانی است
حال حصیر زیر پای او گواه است
مثل علی(ع) دل کنده از دنیای فانی است
در انتظار مهدی صاحب زمان است
همواره عطر گریه هایش جمکرانی است
با نور، برخوردِ حقیقت ناشناسان
یک روز باخاکستر و روزی زبانی است
ابلیس یک عمر است در نابودی نور
با این جماعت سخت در حال تبانی است
ناکام می ماند ولی در نقشه هایش
وقتی که دست دوست در یاری رسانی است
لب تر کند وقتی امام عشقبازان
کار تمام عاشقانش جانفشانی است
با هرچه دشمن خوست از عشقش شود کم
دلهای ما یک لحظه هم از او جدا نیست
***
سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان)
امت ما را چه بیم از فتنه و شور شر است
نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است
آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است
چفیهاش بر گردن ما خط و راه و مسطر است
در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع
آنچه بارد از لبش انگار در و گوهر است
رویش سبزینه و فرمان باران برلبش
گوش شیطان ازصدای رعد وار او کر است
از شجاعتهای او در جیش دشمن گفتوگوست
مدح یاران در حدیث دیگران شیرنتر است
غرق در نور است روی مثل ماه کاملش
مصطفی زادی که از نسل بتول و حیدر است
بی محابا میزند بر قلب کفار زمان
خصم میِداند چه نسبت بین او با صفدراست
***
سارا عبداللهی فر
در مسیر عشق بالیدن گرفت
با هزاران شوق تابیدن گرفت
این دل و جانم پی فرمان او
بی بهانه چون سراییدن گرفت
هر زمان با شور و پرواز و سما
لابهلای واژه چرخیدن گرفت
در خروشی بی امان از جمله ها
با پیام رهبرم سامان گرفت
شد ردیف بیت های بی شمار
شعر شد این بغض باریدن گرفت
انتهای پیام/